نظامیهای امریکا و مستشارهای نظامی امریکایی به شما چه نفعی دارند؟ آقا! اگر این مملکت اشغال امریکاست، پس چرا اینقدر عربده میکشید؟! پس چرا اینقدر دم از «ترقی» میزنید؟! اگر این مستشارها نوکر شما هستند، پس چرا از اربابها بالاترشان میکنید؟! پس چرا از شاه بالاترشان میکنید؟! اگر نوکرند، مثل سایر نوکرها با آنها عمل کنید. اگر کارمند شما هستند، مثل سایر ملل که با کارمندانشان عمل میکنند، شما هم عمل کنید. اگر مملکت ما اشغال امریکایی است پس بگویید! پس ما را بردارید بریزید بیرون از این مملکت! چه میخواهند با ما بکنند؟ این دولت چه میگوید به ما؟ این مجلس چه کرد با ما؟ این مجلس غیر قانونی، این مجلس محرَّم[3]این مجلسی که به فتوا و به حکم مراجع تقلید تحریم شده است، این مجلسی که یک وکیلش از ملت نیست، این مجلسی که ـ به ادعا ـ هی میگویند ما! ما! هی ما از «انقلاب سفید» آمدیم! آقا کو این «انقلاب سفید»؟! پدر مردم را درآوردند! آقا من مطلعم؛ خدا میداند که من رنج میبرم؛ من مطلعم از این دهات؛ من مطلعم از این شهرستانهای دورافتاده؛ از این قم بدبخت[گریۀ حضار]. من مطلعم از گرسنگی خوردن مردم؛ از وضع زراعت مردم. مصونیت مستشارهای امریکایی برای مستشارها مصونیت میگیرید؟! بیچاره وکلا داد زدند آقا از این دوستهای ما بخواهید به ما اینقدر تحمیل نکنند، ما را نفروشید، ما را به صورت مستعمره درنیاورید، کی گوش داد به اینها؟ از «پیمان وین» یک ماده را اصلش ذکر نکردهاند! مادۀ 32 ذکر نشده است. من نمیدانم آن ماده چه است؛ من که نمیدانم، رئیس مجلس هم نمیداند، وکلا هم نمیدانند. نمیدانند که؛ قبول کردند طرح را! طرح را قبول کردند، طرح را امضا کردند، تصویب کردند اما عدهای اقرار کردند که ما اصلاً نمیدانیم چیست! آنها هم لابد امضا نکردند، آن عده دیگر بدتر از اینها بودند. یک عده جُهّالند اینها! رجال سیاسی ما، صاحبمنصبهای بزرگ ما، رجال سیاسی ما، یکی بعد از دیگری را کنار میگذارد! الآن در مملکت ما به دست رجال سیاسی که وطنخواه باشند چیزی نیست. در دست آنها چیزی نیست. ارتش هم بداند، یکیتان را بعد از دیگری کنار میگذارند. دیگر برای شما آبرو گذاشتند؟ برای نظام شما آبرو گذاشتند که یک سرباز امریکایی بر یک ارتشبد ما مقدم است؟! یک آشپز امریکایی بر یک ارتشبد ما مقدم شد در ایران؟! دیگر برای شما آبرو باقی ماند؟ اگر من بودم استعفا میکردم؛ اگر من نظامی بودم استعفا میکردم؛ من این ننگ را قبول نمیکردم. اگر من وکیل مجلس بودم استعفا میکردم. باید نفوذ ایرانیها قطع بشود! باید مصونیت برای آشپزهای امریکایی، برای مکانیکهای امریکایی، برای اداری امریکایی، اداری و فنیاش، مأمورین، کارمندان اداری، کارمندان فنی، برای خانوادههایشان مصونیت باشد، لکن آقای قاضی[4]در حبس باشد! آقای اسلامی[5]را با دستبند ببرند این طرف و آن طرف! این خدمتگزارهای اسلام، علمای اسلام در حبس باید باشند، وعاظ اسلام در حبس باید باشند، طرفداران اسلام باید در بندرعباس حبس باشند، برای اینکه اینها طرفدار روحانیت هستند؛ خودشان یا روحانیاند یا طرفدار روحانی. تاریخ ایران دست مردم دادند اینها! سند[به]دست دادند که معلوم شد رفاه حال این ملت به این است که قطع نفوذ روحانیین بشود! یعنی چه؟ رفاه حال ملت به این است که قطع ید رسولاللّه از این ملت بشود؟! روحانیون خودشان چیزی نیستند که، روحانیون هر چه دارند از رسولاللّه است؛ باید قطع ید رسولاللّه از این ملت بشود! اینها این را میخواهند. این را میخواهند تا اسرائیل، به دل راحت، هر کاری اینجا بکند. تا امریکا، به دل راحت، هر کاری میخواهد بکند. تمام گرفتاری ما از امریکاست آقا تمام گرفتاری ما از این امریکاست! تمام گرفتاری ما از این اسرائیل است! اسرائیل هم از امریکاست. این وکلا هم از امریکا هستند! این وزرا هم از امریکا هستند! همه تعیین آنهاست. اگر نیستند چرا نمیایستند در مقابلش داد بزنند؟4/8/1343 فریاد مخالفت با اسرائیلای مردم! ای عالَم! بدانید ملت ما مخالف است با پیمان با اسرائیل. این ملت ما نیست؛ این روحانیت ما نیست؛ دین ما اقتضا میکند که با دشمن اسلام موافقت نکنیم؛ قرآن ما اقتضا میکند که با دشمن اسلام همپیوند نشویم در مقابل صف مسلمین. ما این حرفها را میزنیم؛ ارتجاع است این؟ آقا بیایید، خوب بیایید بنشینید ببینیم کجای این ارتجاع است. شما که دولت، به قول خودتان، مملکت سابقهدار دو هزار و پانصد ساله دارید و هی مینازید به استخوانهای پوسیدهای که رفتهاند و از بین رفتهاند، و در مقابل اسلام، میخواهید استخوانها را از زیر خاک درآورید، شمایی که اینقدر مینازید به این استخوانهای پوسیده و ملت سابقهدار کذا و کذا، حالا این آخر عمری آمدهاید با اسرائیل همپیوند[شدهاید]؟ در مقابل احکام اسلام، در مقابل مسلمین؟ ما وقتی میگوییم که با اسرائیل[همپیمان]نشوید، حالا ما پیوند کردیم با کذا و «جوجو» آمده و چی آورده؟[10]تف بر این منطق! سیاه باد رویتان! ما این حرفها را میزنیم؛ کجای این، کجای این کهنهپرستی است که مردک میگوید کهنهپرستی. کجای این کهنهپرستی است؟ 26/01/1343 تأسف بالاتر تسلط اسرائیل و عمال اسرائیل است بر بسیاری از شئون حساس مملکت و قبضه نمودن اقتصادیات آن، به کمک دولت و عمال دستگاه جبار. اسرائیل با دوَل اسلامی در حال جنگ است، و دولت ایران با کمال دوستی با او رفتار میکند و همه نحو وسایل تبلیغ و ورود کالاهای آن را فراهم میسازد. من کراراً اعلام خطر کردهام: خطر برای دیانت مقدسه، خطر برای استقلال مملکت، 18/1/43
|