نیز شناخت و آگاهی به حوزه های اداری بسیار گسترده مغان که چگونه اداره می شد و چگونه ثروت مملکت انباشته در خزانه های آتشکده ها بود و حتی دولت و دربار نیاز به این ثروت ها در مواقع جنگ و یا خشکسالی داشت و با امساک حوزه و خزانه مذهبی رو به رو شده و چگونه در آمد ها و مستغلاتی بزرگ و بی حد در تصرف موبدان بود و چگونه حدود شرعی هراسناک برای کسانی که قادر به باز خرید نبودند، اجرا می شد و سرانجام همین شروح لازم است که متوجه می شویم چرا شاهنشاهی ساسانی سقوط کرد و آگاهی هایی از متونی موثق گرد آمده که گوشه هایی مبهم از ساخت و بافت اجتماع ساسانی را به تصویر می کشد که کمتر درباره شان یکجا می توان چنین شروحی را بازیافت.
نکته دیگر منتقد محترم، اشاره ای مکرر نگارنده جا به جا در این مورد است که چنین رسم یا رسوم یا باورها و شرایعی از زرتشت نیست. البته این تکرار ها زاید می باشد و همان اشاره مقدمه کافی بود، اما اغلب مراجعان و پژوهندگان چه بسا که مورد نیازشان ، عنوان – واژه یا شرحی درباره یک رسم و شعیره باشد و نه جداگانه مقدمه را مطالعه کرده و نه شروحی دیگر را – به همین جهت نگارنده دست به این تکرار دل آزار برده که امیدوار است هرگاه فرصت و موقعیتی برای چاپ بعدی باشد، اصلاح گردد . همه کوشش نگارنده بر آن بوده تا حتی المقدور ترجمه ای قابل دفاع و در نهایت امانت- با شروح لازم ارائه کند تا به موجب کمی و قلت آثار برای مشتاقان از سرگردانی و جست و جوهای وقت گیر رها باشند و از دیگر سو، منابع موثق و دست اول را که از خود بهدینان و موبدان باشد، شناسا گردند و در یکی از مجلدات متمم، متن اوستایی، پهلوی و آوانویس نیز ارائه گردد تا برای رهیافت به جایگاه واژه ها و عبارات در ترجمه، به آسانی موفق گردند.
نکات مورد انتقاد و راهنمایی فهرست گونه منتقد محترم که برخی نیز در سطور گذشته مورد اشاره قرار گرفت، چنین است:
1- چه در مقدمه و چه در یادداشت ها که به تکرار آمده میان دین زرتشت و آیین مغان که وندیداد از آنان است ، تفاوت وجود داشته و وندیداد و امثال آن کتاب، با دینی که زرتشت آورد و شکل گاثایی آن نسبتی ندارد و همه آن میراث مغانه فقط در نسبت به زرتشت است که چنین صیغه ای یافته، اما هنگامی که به تدریج دین زرتشتی فراگیر شکل گرفت و در زمان ساسانیان به عنوان دین رسمی پذیرفته شد، وندیداد و همه آثاری که در کنار آن شکل گرفت، شکل پذیرفته و رسمی و عمومی آن دین شد که تا به امروز در گروه کوچکی دوام آورده است. ایشان معترض این امر هستند و در این اعتراض محق و نظری صائب ارائه کرده اند. البته میان گاثاها که سرودهای زرتشت است، با سایر بخشهای اوستا و همه آثار بازمانده زرتشتی، این وجه افتراق و تضاد موجود است. هرگاه بخواهیم دین زرتشتی را از آن همه آثار جز گاثاها جدا کنیم، به حق در بنیاد کاری درست نیست و برای این دین چیزی باقی نمی ماند؛ دینی که آن همه در جهان باستان آوازه داشت و مستندات و شواهدی فراوان از فقها و موبدان آن باقی است و یکی از وجوه بارز آن ثنویت است که بدون آن، این دین هویتی ندارد. هیچ دینی را نمی توان جهت انطباق با فکر و اندیشه امروزی سازگار کرد، به ویژه دین زرتشتی زمان ساسانی را که همان نیز درست پس از سقوط ساسانیان و استیلای اسلام، به دوران پس از اسلامی شدن ایران منتقل شد. در مقدمه کتاب نگارنده شرحی در این زمینه آورده و در چاپ بعدی مشروح این راهنمایی وارد و اصلاح خواهد شد.
اما نگارنده با تحقیق و مستندات بر آن است که اندیشه و فکر گاثایی با زرتشت شکل گرفت و با زرتشت مرد. دوامی پس از وی نیاورد.
بلی، دین زرتشتی پس از زرتشت با پیروان و جانشینان وی هم چنان دوام یافت و گرانبار شد تا شکل ترکیبی زمان ساسانیان را با عناوینی چون : بهدین، مزدینی، یا مزدیستی زرتشتی ، درست دینی و ... پیدا کرد؛ اما تاکنون پژوهشگران نتوانسته به این نتیجه برسد که چه از دیدگاه زبان و ساخت زبانی و اندیشه ویژه گاثایی، همانندیهایی یا سایر بخشهای اوستای، به ویژه وندیداد موجود باشد.
در این زمینه در پیشگفتار اشاره ای هست، اما در این مجمل شرحی بیشتر را جایی نیست و این نه برای تبرئه زرتشت و بری کردن اندیشه او از چنین مبانی و روسومی است و یا رنگ زمان زدن به زرتشت و از سده هایی دور، وی را در عصر حاضر قرار دادن بلکه مبتنی است بر تحقیق که تنها مطالعه درست گاثاها آن را اثبات می کند و پژوهندگانی بزرگ و صاحب نام درباره اش بسیار نوشته اند، چنان که برخی نیز بر خلاف ، دین زرتشتی را زنجیره ای پیوسته از زمان زرتشت تا پایان دوران ساسانی دانند.
منبع:روزنامه اطلاعات ۱۴ آبان 1367 صفحه 6
|