بسمه تعالی
««گذری بر فضای حاکم در ايران باستان»»
در آستانه نوروز باستانی بد نیست گذری بر فضای حاکم بر ایران باستان داشته و در حال و هوای آن زمان قرار گیریم چرا که اطلاع از سرگذشت نیاکان چیزی است که اکثراً طالب آن بوده تا جدای از تعصبات بعضاً غیر ضرور نسبت به اعمال و رفتار فردی و اجتماعی آنها و آنچه که ملزم به اجرای آن بوده و از سوی دستگاه حاکم و قانون اجرا می شده مطلع شوند و ما به عنوان ایرانی می خواهیم بدانیم که در ایران باستان و قبل از ورود اسلام به ایران بر نیاکان ایرانی ما چه می گذشته و آنها در چه حال و هوایی بودند؟ با کنکاشی که از تاریخ داریم به این می رسیم که از زمان کوروش تا آخرین پادشاه ساسانی که قریب هزار سال می شود ایران یکی از گسترده ترین کشورهای جهان محسوب می شد که از سرزمینهای مصر گرفته تا هند در قلمرواش بوده و حفظ این مناطق وسیع هم نیاز به یک قوای نظامی مقتدر با یک قانون مدون و مشخص و مجریان قانون بود. آنچه در این دوره هزار ساله به عنوان قانونی جدی و محکم بر این سرزمینهای وسیع حاکم بوده همان وندیداد یا قانون ضدّ دیو بوده و از سوی حاکمان و موبدان اجرا می شده وندیداد به عنوان یک بخش از اوستا باید و نبایدهایش در محدوده قلمرو حکومت ایران باستان ساری و جاری بوده و هر آنکسی که با آن مخالفتی می کرده سرنوشتش چیزی جز مرگ نبوده چه اینکه مخالفان تحت عنوان یک حرکت اجتماعی چون مزدکیان در منطقه فارس که به فرمان انوشیروان معروف به عادل!! در یک روز دوازده هزار نفرشان به قتل رسیدند و چه بوذرجمهر آن وزیر پر آوازه انوشیروان که به دین مسحیت گرایش پیدا نموده بود، ابتدا زندانی و سپس به قتل رسید.
اگر بخواهیم بطور دقیق بدانیم که در آن دوره هزار ساله چه بر نیاکان ما گذشته بهترین سند و مدرک وندیداد یا قانون ضدّ دیو است که متأسفانه بعضاً تعصبات بی جا و نادرست و به علت اینکه بعضی خواسته اند شرایط آن زمان را با امروز تطبیق دهند نسبت به تحریف و تغییر در این اثر باستانی اقدام نموده اند که صاحب نظران در این باره قلم زده اند. شاید این پرسش مطرح شود که چرا وندیداد را قانون ضدّ دیو می گویند که پاسخ اجمالی آن این است که در این کتاب یا قانونی که همه ملزم به اجرای آن بودند سراسر از باید و نبایدهایی است که چگونه با دیوهای مختلف مبارزه و آنها را از وجود خود دور نمود و مهمتر اینکه کار زدودن دیو از وجود خود و دیگران کار کارآزموده ها و موبدان بود و دستمزد سنگینی هم از ناحیه کارشان از مردم می گرفتند و اگر ناواردی به این کار اقدام می کرد به اشدّ مجازات می رسید. برای آشنایی بیشتر به این قانون و ورود به فضای ایران باستان به گوشه هایی از احکام آن اشاره می کنیم. ضمناً ما کاری به اختلاف نظر ها نداریم که حالا این وندیداد واقعاً از ناحیه زرتشت بوده یا بعداً به وی نسبت داده شده یا اینکه کار مغان بوده یا نبوده چرا که در ادیان یهودیت و مسیحیت که در عهد ایران باستان ظهور نموده تحریفها و دگرگون نمودن کتاب آسمانی تورات و انجیل نیز صورت گرفت. اما آنچه برای ما اهمیت دارد این است این قانون حدود هزار سال بر ایران باستان حاکم و ساری و جاری بوده و بعضی از احکام آن چون گناه دفن مردگان تا چندی پیش در ایران از سوی زرتشتیان اجرا می شد و هنوز زرتشتیان در مناطقی از هند مردگان را در دخمه گذاشته و خاک نمی کنند.
دروج نسو یا دیو لاشه: یکی از احکام سخت و طاقت فرسایی که ایرانیان عهد باستان مرتب با آن درگیر بوده و ملزم به اجرای آن بودند توهم دیو لاشه بود. بگونه ای که اگر کسی در مجاورت لاشه ای از مردار انسان یا حیوان قرار می گرفت، دیو لاشه و به عبارتی دروج نسو به وی سرایت و وی را آلوده می نمود و او باید بلافاصله فریاد کشان خود را به متخصصان امر که موبدان بودند رسانده و از آنها بخواهد که او را پاک نمایند و برای نمونه اگر کسی در خانه از دنیا می رفت اهل خانه به دیو لاشه آلوده می شدند و این موبدان بودند که باید می آمدند و اهل خانه را با استعمال شاش گاو و... پاک و دستمزدی هم که ار فقرا می گرفتند حد اقل یک گوسفند برای هر نفر بود. و اگر کسی اجرت کار نمی داد دوباره دیو به پیکر آنان باز می گشت!! و اگر کسی غیر از موبدان به کار پاک کردن دیگران مبادرت می کرد مجازاتش مرگی بسیار سخت بود که حکمش در این باره به شرح ذیل است:
اوستا – وندیداد – فرگرد نهم – بخش سوم - 47
ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! اگر کسی شیوه های پاک کردن آلودگان را - آن گونه که در دین مزدا آمده است - نیاموخته باشد و بخواهد ناپاکی را پاک کند، مزداپرستان چه باید بکنند ؟ چگونه با دروج «نسو» که از پیکر مرده به تن زنده می تازد، نبرد کنم ؟ چگونه با « نسو» که از پیکر مرده برمی آید و زنده را می آلاید، بستیزم ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :دروج « نسو» نیرومندتر از آن می شود که پیش از آن بود. « نسو» نیرومندتر می شود و از آن پس، بیماری و مرگ و تباهی دیو آفریده بیش از پیش بر مردمان چیرگی می یابد. ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! پادافره گناه چنین کسی چیست ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : مزداپرستان باید او را به بند درکشند؛ نخست دست هایش را ببندند؛ آن گاه جامه هایش را از تن برگیرند؛ پس آن گاه پوستش را از تن برکشند و سرش را از تن ببرند و مردارش را نزد آزمندترین پرندگان آفریده ی سپند مینو، نزد پرندگان مردارخوار، نزد غرابان بیندازند و چنین بگویند : مردی که در این جاست، از همه ی اندیشه ها و گفتارها و کردارهای اهریمنی خویش پشیمان شده است (منبع سایت آریا بوم)
|